تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

صد و سی و هفت

حالا فک کن خونه مامانبزرگت باشی مهمون داشته باشن؛ وقتی مهمونها عزم برخاستن جهت رفتن میکنن مامان بزرگت بگه "واا زحمتُ کم میکنید؟"

آیا شما از خنده نمیپوکید؟

ما از ترس دست سنگین بزرگوار از درون پوکیدیم!!

نظرات 2 + ارسال نظر
بهار جمعه 21 مهر 1396 ساعت 02:19

شایان راستی ی سوال جلبک خاتون چی شد؟
دلم براش خیلی تنگ شده من از وبلاگ اون بااینجا اشنا شدم وتورومیخوندم

جلبک خاتون که بست رفت پی زندگیش...دیگه خبری ندارم ازش

بهار جمعه 21 مهر 1396 ساعت 02:15

ای جانم مامان بزرگ

ترکوند اصن!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.