تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

صد و شصت و نه. آشغال خر!

S A:

بابام گفت برو یه تی شرت ارزون واسه فلانی بگیر..رفتم گرفتم..برگشتم تو کیف نشونش دادم؛ گفت فقط بلدی آشغال بخری..

اومدیم خونه خودم پوشیدمش، از پشت عینکش یه نگاه کرد..مامانم بهم گفت ورش دار واسه خودت گفتم نه من دارم نمیخوام... کندم انداختمش رو مبل. رفتم بیرون و اومدم دیدم تنه بابامه مارک و کاغذه روش کنده. گفتم این چیه؟؟...گفت دیدم تک پوش خوب ندارم ورش داشتم واسه خودم :|

نظرات 3 + ارسال نظر
x شنبه 29 مهر 1396 ساعت 00:17 http://malakiti.blogfa.com

چه پسر خوبی هستی تو !
گفت بردار برای خودت گفتی دارم ,چقدرر قانع !بیا خاله ایکس لپتو بکشه !

من اصن یه درجه بیشتر از خوبم..عالی..شگفت انگیز...(اعتماد به سقف را به اعتماد به کهکشان ارتقا میدهد)...حالا اینکه رنگشو دوس نداشتم هم هیچ تاثیری نداشت!
.
.
هی ایکس..تو عمه ای..عمه

Sara جمعه 28 مهر 1396 ساعت 23:26

خب لابد نمیدونسته که خودت جذب خواستی وگرنه این حرفو بهت نمیزد.

نه دیگه..دوسش داشت بهشم میومد منم هیچی نگفتم

Sara جمعه 28 مهر 1396 ساعت 23:13

شایان:( حس همزادپنداری منو بلعید:(((

مرسی..حس کردم تنهام. چند لحظه بعد از این پست خواهرم تی شرت جذبه که خریده بودمو با عنوانه تنگه بهت به یغما برد :(

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.