تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

صد و سی و شیش

شما فک کن من یه خانم پنجاه و چند ساله ای میشناسم که شبایی که همسرش منزل تشریف ندارن میره زیر پیرهنش رو میاره میگیره بغل میخوابه باهاش!

حالا فرض کن یه پسرخاله دلقک هم داشته باشی که بگه من شرط میبندم با شرتش میخوابه..

چه شود :))))

نظرات 3 + ارسال نظر
Sara پنج‌شنبه 20 مهر 1396 ساعت 23:42

فلن میتونم بهت بگم دیوس. حالا بعد میام جوابتو میدم الان حال نداروم

اون دیوس که بهت گفتمو جبران کردی..یک-یک
.
.
منم حال ندارم..فحشاتو بنویس فردا ارسال کن در اسرع وقت جواب میدم!

beny20 پنج‌شنبه 20 مهر 1396 ساعت 23:38 http://beny20.blogsky.com


در اصل هم همون شورتش رو بغل می گیره ،
زیر پیرهنی رو به شما ها گفته ،
وگرنه روش نشده که حقیقتو بگه :)

نه زیر پیرهنی رو دهن به دهن چرخیده بود!
الان رو مودمه بهت بگم بنی! نمیدونم چرا واقعا..تا حالا باهات حرفم نزدما ولی دوس دارم اسمتو
ولی ببین بنی بزار یکم برات وصف شرایط کنم بخندی..
یه مهمون داری..زن و شوهر پنجاه ساله و جا افتاده از این عصا قورت داده ها که همش باید بهشون بگی جناب و شما و این صوبتا.. از دور داری نظاره شون میکنی که یکی این پست رو برات تعریف میکنه..بعد تو ذهنت مجسم میشه قضیه...اصن میپوکه آدم از خنده :)))

Sara پنج‌شنبه 20 مهر 1396 ساعت 23:20

وای چقد با احساس:)) فکر میکنم منم مث اون پیرزنه هستم. ینی زیاد اینکارو کردم ولی شورت کسیو بغل نکردم بخدا
پسرخالت بیشوره بیشوووور

متاسفانه ما کلا احساس نداریم واسه این کارا...زن دایی م بیچاره مرد..دو ساعت بغض کردیم بعد رفتیم نشستیم یه گوشه گریه کردن بقیه و فرم ناراحت بودنشون مسخره کردیم هرهر خندیدیم!
.
.
پسر خاله م عشق منه...فک کن مهمونی میاد یا ماجرایی پیش میاد ساکت فقط گوش میده..ماجرا رو با دیالوگاش حفظ میکنه...چاشنی می افزایه بهشون واسه ما تعریف میکنه...!!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.