تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

سی و دو. با بغض برای خدا

طبق معمول غم دارم... قول میدهم یک روز آن خدای مهربانم را یک گوشه تنها پیدا کنم با بغض آمیخته با گریه ی روزهای کودکی ام بگویم:

مهربانم.. یا به من بفهمان یا کاری کن که نفهمم.. از این بلاتکلیفی خسته م..

می دانم و میدانی 

#با_بغض_برای_خدا

نظرات 1 + ارسال نظر
تارا چهارشنبه 29 شهریور 1396 ساعت 19:33

خدایی وجود نداره پسر جون....!

دقت کن دخترک..خدای بچگی...یه نماد..یه مبهم...یه وجود که بود و نبود

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.