تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

هفت. نیا تو رو خدا..

رو  بالکن خونه بابابزرگم پشت زدم به پشتی دارم فِرِش اکسیژن میزنم بر بدن..از مکه اومده همش آدم میاد و میره...منم مسئول پذیرایی مردام. هر گله آدمی که میاد چش به در خدا خدا میکنم مرد باهاشون نباشه تا من پا نشم!

نظرات 2 + ارسال نظر
نارنجی دوشنبه 27 شهریور 1396 ساعت 19:20

لابد از اون بالشت دراز بیست کیلویی ها هم باید ببری بذاری پشت شون :/

نه شکر خدا مدشون رفته دیگه ازونا نمیزارن!

نارنجی شنبه 25 شهریور 1396 ساعت 22:34

مثل این عروسیا همه چی رو از قبل آماده بذار بغل دستت
هر کی اومد یه بسته خوراکی همون دم در پرت کن واسش

اینجا همه چیش فاجعه ست. باید چای داقققققققق با شیرینی ببری خدمت طرف..!
پام گرفته الان ب زور راه میرم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.