-
صد و چهل و پنج
شنبه 22 مهر 1396 21:40
لعنتی..چرا نیومده؟!
-
صد و چهل و چهار
شنبه 22 مهر 1396 14:16
نمیدونید این بسته اینترنت هدیه رو چه جوری میشه لغو کرد؟
-
صد و چهل و سه
شنبه 22 مهر 1396 13:55
دقیقا من چرا درس نمیخونم میرم باب اسفنجی میبینم؟!
-
صد و چهل و دو
شنبه 22 مهر 1396 00:22
طی تماشای یه قسمت دیگه از میتی کاُمون به این نتیجه رسیدم که کامونه ولی اون الفش با مصوت او از نوع کوتاه خونده میشه که بیشتر به آ میزنه تا اُ..! . . @جود & @کیلگ
-
صد و چهل و یک
جمعه 21 مهر 1396 20:36
عصر جمعه یه سهراب بخونیم دلمون واشه... ایناهاش!
-
صد و چهل
جمعه 21 مهر 1396 19:38
فلپ جک رو دیدم....چقد باب اسفنجیه! فقط بی مزه ست یکم
-
صد و سی و نه
جمعه 21 مهر 1396 18:38
دلیل اصلی شکست تقریبا همه روابط اجتماعی منم همینه که آدما رو برحسب نیازم میخوام، از کمتر کسی خوشم میاد..از کسی هم خوشم بیاد انقد باهاش خوبم که همه رو یادم میره. حالا نمیدونم این افتضاحه یا مزخرف .. هر چی باشه خوب نیست
-
صد و سی و هشت
جمعه 21 مهر 1396 13:16
چرا من سیگار نکشیده دهنم بوی سیگار میده؟!
-
صد و سی و هفت
پنجشنبه 20 مهر 1396 23:19
حالا فک کن خونه مامانبزرگت باشی مهمون داشته باشن؛ وقتی مهمونها عزم برخاستن جهت رفتن میکنن مامان بزرگت بگه "واا زحمتُ کم میکنید؟" آیا شما از خنده نمیپوکید؟ ما از ترس دست سنگین بزرگوار از درون پوکیدیم!!
-
صد و سی و شیش
پنجشنبه 20 مهر 1396 23:14
شما فک کن من یه خانم پنجاه و چند ساله ای میشناسم که شبایی که همسرش منزل تشریف ندارن میره زیر پیرهنش رو میاره میگیره بغل میخوابه باهاش! حالا فرض کن یه پسرخاله دلقک هم داشته باشی که بگه من شرط میبندم با شرتش میخوابه.. چه شود :))))
-
صد و سی و پنج.
پنجشنبه 20 مهر 1396 15:13
بابام با رکابی گرفته خوابیده؛ من دارم با سویشرت و جوراب پشمی رو مبل لرز میزنم... خ ۱ هم اومده میگه یخ نزنی اسکیمووووو! واقعا چرا؟؟؟؟
-
صد و سی و چهار. دوستانی دارم..گلاب به روتون دییوووث
پنجشنبه 20 مهر 1396 11:45
میگه تو وسواس داری؟ میگم یکم میگه در چه حد؟ میگم لیوانم جداست..مثلا میگه کاشکی بیام خونتون میگم چرا؟؟ میگه حالا.. میگم بگو دیگه فضول دونم ترکید میگه خب، میشاشم تو لیوانت.. . .
-
صد و سی و سه
پنجشنبه 20 مهر 1396 11:20
گفتن نداره ولی فقط به عشق زمبه نشستم دارم میتی کامون میبینم ..!
-
صد و سی و دو
پنجشنبه 20 مهر 1396 10:25
دیشب ساعت یک رفتم واسه فردام پنیر گردویی گرفتم..الان بیدار شدم دوش گرفتم اومدم بخورم میبینم نصفش نیست! یخچال دیگه امنیت نداره..!
-
صد و سی و یک
پنجشنبه 20 مهر 1396 00:45
از اونایی که باید رو دیوار نوشت.. ایناهاش !
-
صد و سی.
چهارشنبه 19 مهر 1396 22:07
قبلا خواننده پروپا قرص یه وبلاگ بودم. از این وبلاگ گروهیا بود یه نویسنده داشت اسمش پگاه بود. عاشق اسمش بودم. دروغ چرا ۱۵ سالم بود و بد جور روش کراش داشتم....هر پستی میزاشت اولین کامنتش من بودم؛ یه روز یه آهنگ گذاشت..i will survive...نمیفهمیدم چی میگه..ریتمیک گوش میدادم و حال میکردم. الان تو تلگرام به چشمم خورد...موزیک...
-
صد و بیست و نه
چهارشنبه 19 مهر 1396 21:34
هر بار که عکس خودمو یا یه فیلمی که منم توش بودم و حرف زدم میبینم واقعا شرمنده اطرافیان میشم...خداییش اینا چه طوری منو تحمل میکنن؟؟
-
صد و بیست و هشت
چهارشنبه 19 مهر 1396 21:32
دستم خورد یه وویس از خودم پلی شد اپیلاسیون شدم...قبلا فک میکردم صدام خوبه الان ایمان اوردم به توهم بودن ماجرا!
-
صد و بیست و هفت
چهارشنبه 19 مهر 1396 21:23
با آدمای خوشحال طورهِ رکِ کسخل معاشرت کنید...اینا وقتی دارین دروغ میگین یا تظاهر میکنید مراعاتتون نمیکن میگن "گه نخور بابا..من که میدونم" باعث میشن واقع نگریتون قوی شه زیاد توهم نزنید!
-
صد و بیست و شیش
چهارشنبه 19 مهر 1396 21:18
زنگ زدم به خاله م، میگه: "ها چیه؟..چته زنگ زدی؟" . .
-
صد و بیست و پنج
چهارشنبه 19 مهر 1396 21:15
به یه حدی از تباهی رسیدم که خودمو کشیدم کنار زدم رو شونم گفتم داری چه گهی میخوری کسخل؟!
-
صد و بیست و چهار
چهارشنبه 19 مهر 1396 20:29
دلستر مالت خالی من الکحول میزنیم به نیّت فول آف کحولش :)))
-
صد و بیست و سه
چهارشنبه 19 مهر 1396 19:40
اعصاب یه کار نداشته باشم رانندگیه. ده دقیقه ست رفتم بیرون و اومدم یه سر درد گرفتم که فقط باید کله مو بکوبم تو دیوار تا حل شه. از صب تا حالا دوبار با ملت حرفم شده؛ چل بار فحش دادم چند بارم سرمو کوبیدم تو فرمون. با توجه به شرایط روانیم فقط یه پاترول دو در میتونه ماشین مناسب من باشه. سفته هر جا بکوبمش اعصابم خراب نمیشه؛...
-
صد و بیست و دو.
سهشنبه 18 مهر 1396 20:40
اونی که از همه عکس خوب میگیره و بعد میان ازش عکس میگیرن و به طرز معجزه آسایی شبیه کوتوله های سفید برفی در میاد منم! فک کن آخرش هم میشینن میکن واه واه...ببین ما چه خوش عکسیم و تو چقد بد میوفتی :/ حالا خودمم قبول دارم بدعکسم و بلد نیستم بخندم و وقتی به دوربین نگاه میکنم چشام اشک بار! میشن ولی خداییش نه تا اون حد :(
-
صد و بیست و یک
سهشنبه 18 مهر 1396 13:06
بابام ۶ و نیم صب در اتاقمو رگ باری میزنه میگه نمیدونی هویه کجاست؟... واسه هضم این موضوع تا ده و نیم خوابیدم...هنوز شوک ام
-
صد و بیست
دوشنبه 17 مهر 1396 21:11
قشنگ به گه خوردگی افتادم...همه چیز تکرار شده..یه بازی مسخره..منم بازیچه ماجرا..
-
صد و نوزده. اگر از دیده کوتاه نظران افتادیم صحبت دفترچه مشکیه ما را بس..
چهارشنبه 12 مهر 1396 23:23
با این که از دیشب تا حالا عین سگ پاچه گرفتم و اخلاق سگم رو به اطرافیان گرامی که خیلی وقت بود تجربه ش نکرده بودن نشون دادم اما الان خوبم،فحش نمیدم و خود خوری هم نمیکنم. فقط اینو بنویسم یادم باشه که هیچکی ارزش اینو نداره که این اندازه جدی بگیریمش و بتونه تا این حد روم اثر بزاره و براش وقت بزارم. حیف قول دادم از این به...
-
صد و هجده
چهارشنبه 12 مهر 1396 13:18
از سر درد دارم دیوونه میشم و میدونم که همش به خاطر اینه که دارم خودمُ گول میزنم. تصمیمُ گرفتم...همه چی دایورت رو چپیه و خلاص یاحق
-
صد و هفده
چهارشنبه 12 مهر 1396 11:11
اگه تا عصر از عصبانیت نترکم دیگه نمی میرم..
-
صد و شونزده
چهارشنبه 12 مهر 1396 11:10
باز عطسه کردم زبونم لا دندونام گیر کرد...عح