تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

تهویه شماره ۱۷ (فصل دوم)

قبلا گفتم "هوا رو ولش دنبال ریه های تازه باش" ولی الان دیگه ریه هم‌نمونده ناموسا"..بریم بمیریم خلاص شیم!

پنجاه و نه. خوشم ازش اومد

رفتم کتابفروشی خودکار بخرم یه پسر ۱۵-۱۶ ساله اومد کتاب درسیاشو گذاشت رو میز گفت اینا رو برام بفروش. فروشنده گفت چرا؟..گفت نمیخوام. میخوام ترک تحصیل کنم. پرسید چرا؟..گفت ***م تو درس و مدرسه؛ حوصله ندارم .. و رفت

نظرات 4 + ارسال نظر
آوین یکشنبه 2 مهر 1396 ساعت 00:36

عالی بود:)))
تو مدرسه و هرچی هست:))

صدای دو رگه شو میشنیدی عاشقش میشدی..از ته دماغش گفت ***م توش!!

بهار شنبه 1 مهر 1396 ساعت 19:17

وا

چرا؟؟

x شنبه 1 مهر 1396 ساعت 16:32 http://malakiti.blogfa.com

بهترین کار رو کرده

عقل داشت به نظرم...مثه من نبود

نارنجی شنبه 1 مهر 1396 ساعت 14:41

اگه از لحاظ سنی و موقعیت جغرافیایی هم درست می بود
شک نداشتم که داداش من بوده :/

عشق بود...عشششق

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.